عقل ما غیر از دل ماست که لایق «شدن» است. دانایی یک مقدمه است برای دارایی و «شدن». در آخرت که ما وزن میشویم «فَمَن ثَقُلَت موازینه»، با قلبمان وزن میشویم «یوم لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم». وزن در آخرت «حق» است. هر مقدار کسی دارای حق شده باشد وزنش سنگینتر است. دانستن خیلی مهم نیست. اگر ما نتوانیم زمینههای لازم را در معرفت نفس برای دارایی ایجاد کنیم. این مباحث جز حجاب چیز دیگری نخواهد بود.
قول امام در مقدمه حدیث جنود عقل و جهل گفتهاند که دانستن اینکه نفس و اخلاق و رذایل و فضایل چیست؟ همه مقدمات است. قرآن و تفسیر و عرفان هم برای «شدن» آمدهاند. روند کسب علم ما باید اینگونه باشد؛ وقتی جذب میکنیم مراحل هضم و تبدیل صورت بگیرد وگرنه کسب اطلاعات و گفتن و انتشار دادن به درد نمیخورد. ما انسانشناسی را برای کاربردش میخواهیم. در زمان رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم« شخصی که میخواست قرآن یاد بگیرد، با یک سوره زلزال که آموخت. حضرت فرمود: او فقیه شد و رفت. چگونه؟
در مورد اصحاب عاشورا امام محمد باقر «علیهالسلام» میفرماید: «لَم یَجدوا اَلَمَ الحَدید»؛ در دوران دفاع مقدس ما شاهد حالات عجیب و مکاشفه بچههای سیزده، چهارده ساله بودیم. وقتی تیر میخوردند فقط یا حسین «علیهالسلام» و یا زهرا «سلامالله علیها» میگفتند و حضرت اباعبدالله «علیهالسلام» سرشان را به زانو میگرفت. چهطور توانستند مسیر از دنیا تا بینهایت را طی کنند. طوری که امثال امام «رحمهالله علیه» و علامه طباطبایی «رحمهالله علیه» به حالشان حسرت میخوردند. سرعت شدن اینها خیلی زیاد بود اما داناییشان چهقدر بود؟ امیرالمؤمنین «علیهالسلام» فرمودند: «اِرتد الناس بعد النبی الا الثلاث او سبع»؛ از پیغمبر «صلیالله علیه و آله و سلم» استادتر، داناتر و نورانیتر که نداریم. اما ایشان اکثر اطرافیان را نتوانست آدم کند. «اِنّک لا تهدی من اَحببتَ» و آنها هم نتوانستند از پیامبر استفاده کنند.
برای موفقیت در مباحث انسانشناسی چه در بحث علمی و چه در بحث نظری، باید روی این مباحث فکر کنید و حوصله کنید تا روند تبدیل دانایی به دارایی صورت بگیرد و اگر این تأمل نباشد این اتفاق یا نمیافتد یا خیلی دیر اتفاق میافتد.